به گزارش سرویس سیاسی تابناک ،در دنیای امروز، توسعه دیگر تنها به رشد اقتصادی محدود نمیشود؛ بلکه مفهومی چندبعدی است که جنبههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را نیز در بر میگیرد.
در این میان، مشارکت سیاسی بهعنوان یکی از شاخصهای اصلی توسعه، نقشی کلیدی دارد. مشارکت زنان در سیاست نهتنها یک حق اساسی، بلکه ضرورتی برای تحقق و تقویت و تضمین دموکراسی، ثبات سیاسی، عدالت جنسیتی و به طور کلی توسعه پایدار است. این مشارکت میتواند با شرکت در انتخابات، حضور در احزاب سیاسی یا حتی فعالیت در سازمانهای مردمنهاد و اعتراضات مدنی معنا پیدا کند. اما در ایران، مشارکت سیاسی زنان در ایران هنوز با موانع متعددی مواجه است که هر کدام به نوعی سد راه پیشرفت زنان شدهاند.
آمارهایی از مشارکت پایین زنان ایرانی در سیاست:
بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۲۴، ایران در میان ۱۴۶ کشور، رتبه ۱۴۳ را در شاخص شکاف جنسیتی کسب کرده است و در همین گزارش، ایران در زیرشاخص پیشرفت تحصیلی در رتبه ۱۰۲ و در زیرشاخص سلامت و بهزیستی در رتبه ۱۱۶ قرار دارد. این در حالی است که ایران در زیرشاخص توانمندسازی سیاسی در رتبه ۱۴۳ در میان ۱۴۶ کشور قرار گرفته است. این آمار بیانگر فقدان توازن در رشد ابعاد چهارگانه توسعه (تحصیل، سلامت، سیاست و اقتصاد) برای جامعه زنان ایرانی است. این عدم توسعه متوازن خود آسیبهایی و پیامدهای سیاسی اجتماعی گوناگونی را برای جامعه خصوصاً در بلند مدت در پی خواهد داشت. از جمله بالا بودن رشد تحصیلات در بین زنان با وجود عدم رشد در ابعاد دیگر همچون مشارکت سیاسی، موجب تغییرات گسترده در ادراک عدالت توسط زنان خواهد شد.
طبق آخرین گزارش جهانی شکاف جنسیتی، در وزارتخانهها و مناصب دولتی، نسبت حضور زنان به مردان ۵ به ۹۵ است که نشاندهنده شکاف ۹۰ درصدی میان زنان و مردان در این حوزه است.
بهطور متوسط، حضور زنان در پارلمانهای ملی سراسر جهان در سال ۲۰۲۲ حدود ۲۶.۴ درصد بوده است، در حالی که این رقم در ایران بهمراتب پایینتر است. سهم زنان در مجلس شورای اسلامی حدود ۵.۶ درصد است، بهطوریکه ۹۴ درصد کرسیها در اختیار مردان قرار دارد.
در طول ۱۱ دوره مجلس شورای اسلامی ایران، ۷۸ زن موفق به کسب ۱۱۱ کرسی در دورههای مختلف شدهاند. تا کنون، حضور زنان در هیات رئیسه مجلس بسیار محدود بوده است. در مجلس یازدهم، هیچ زنی در هیات رئیسه قرار نگرفت.
این آمارها نشاندهنده وضعیت نامطلوب مشارکت سیاسی زنان در ایران است و اهمیت پرداختن به مسئله اصلی یادداشت پیش رو را مشخص میکند.
در واقع سوال اصلی این است که چرا سهم زنان در سیاست ایران همچنان اندک است؟
بررسی این مسئله میتواند راه را برای اصلاحات اساسی و افزایش مشارکت سیاسی زنان هموار کند؛ لذا در این یادداشت، به بررسی دقیقتر چالشها و عوامل بازدارنده و عقب نگه دارنده زنان در سیاست ایران میپردازیم:
۱_ سقف شیشهای و تفسیرهای مردسالارانه
یکی از مهمترین چالشها، مفهوم سقف شیشهای است؛ یعنی موانع نامرئی که زنان را از دستیابی به بالاترین سطوح قدرت و مدیریت بازمیدارد. در ایران، این سقف شیشهای گاه با استناد به تفاسیر سنتی از آیات قرآن و روایات تقویت میشود. بسیاری از مردان سیاستمدار برای توجیه این موانع، به برداشتهای خاصی از منابع اسلامی اشاره میکنند که زن را برای تصدی پستهای ولایت، قضاوت و ریاست نامناسب میدانند.
این در حالی است که تفاسیر نواندیشانه و مترقی از همان منابع اسلامی، به برابری زنان و مردان در مسئولیتهای اجتماعی تأکید دارند، اما این تفاسیر اغلب نادیده گرفته میشوند.
۲_ مسئولیتهای همسرانه و مادرانه
یکی دیگر از موانع مهم، ترکیب مسئولیتهای خانگی و وظایف فیزیولوژیک زنان با فعالیتهای سیاسی است:
زنان علاوه بر وظایف سیاسی، مسئولیتهایی مانند تربیت فرزند، نگهداری از خانواده، و مدیریت خانه را بر عهده دارند. این مسئولیتها در کنار دوران قاعدگی، بارداری و زایمان که نیازمند مرخصی یا توقف فعالیت است، رقابت زنان با مردانی که هیچکدام از این چالشها را تجربه نمیکنند، دشوار میکند.
فعالیت، کنش و رقابتهای سیاسی در ایران آنچنان به انقطاع و انزوا حساس است که کنارهگیریها و کنارهکشیهای جبری یا اختیاری توسط زنان، آنها را بسیار عقب میاندازد و عملا انگیزه و امید آنها را برای بازگشت یا ادامه سلب میکند.
در ایران، سیاستهای حمایتی برای تسهیل فعالیت زنان وجود ندارد و زنانی که توانستهاند به عرصه سیاست راه یابند، اغلب از خانوادههای مرفه یا سیاسی بودهاند که امکان استفاده از پرستار و خدمتکار را داشتهاند و دغدغه رتق و فتق امور یومیه خانه را نداشتند.
۳_ سهمیهبندیها و تبعیض مضاعف
ساختار سهمیهبندیها در ایران، در ظاهر برای ایجاد برابری طراحی شده، اما در عمل تبعیض مضاعفی علیه زنان ایجاد کرده است.
میزان بالای انواع سهمیهها در ایران برای دستیابی به فرصتها اعم از فرصتهای تحصیلی و شغلی و پستهای حساس و ... در نسبت با ناچیز بودن ظرفیت کلی این فرصتها، میتواند از مصادیق در هم تنیدگی تبعیض علیه زنان و دستیابیشان به فرصتهای برابر به شمار آید.
ظرفیتهای مشارکت سیاسی زنان محدود است و همان ظرفیتها نیز غالباً به زنان نزدیک به «یقه سفیدها» اختصاص داده میشود.
زنانی که از طریق سهمیهها وارد عرصه سیاست میشوند، به دلیل فقدان شایستگیهای لازم و اولویت قرار نگرفتن شایستهسالاری در گزینشهای نهایی و اولویتدهی به استعلامهای غیرتخصصی، کارآمدی کمتری نسبت به مردان نشان میدهند.
همچنین اغلب از زنان سهمیهای و وابستهای که به عالم سیاست و سیاستورزی راه مییابند، در نسبت با مردان حاضر در سیاست ایران، بیشتر حواشی، چالشها، افراط و تفریطها را شاهد هستیم و به طور کلی رفتار غیرحرفهایتری را بروز میدهند.
اما همواره این ناکارآمدیها به زن بودن آنها بیشتر نسبت داده میشود! نه به ساختارهای معیوب سهمیهبندی و اولویتبخشی.
این امر موجب ایجاد نگاه منفی به حضور زنان در سیاست شده و مسیر را برای زنان مستقل و شایسته غیرخودی سختتر میکند.
۴_ فرهنگ برچسبزنی و هجمههای حیثیتی
زنان شایسته و شجاعی که موفق به ورود به سیاست میشوند، با چالش دیگری نیز مواجهند که میتوان آن را از مصادیق خشونتهای پنهان و غیرفیزیکی علیه زنان نیز قلمداد کرد.
در صورتی که زنان بخواهند مستقل عمل کنند و از سازش و امتیازدهی به گروههای قدرت پرهیز کنند، با برچسبهای حیثیتی روبهرو میشوند.
اتهاماتی مانند روابط خاص با مردان قدرت، دوگانگی در پوشش، یا برجسته کردن شکستهای شخصی، آنها را در فرهنگ سنتی ایران با هجمههای سنگینتری مواجه میکند.
این حملات حیثیتی اغلب بهگونهای است که زنان توان کمتری برای مقابله دارند و زودتر از مردان از میدان کنار گذاشته میشوند یا ناچار به کنارهگیری میشوند.
۵_ موانع ساختارهای نظارتی و تایید صلاحیت
زنانی که به جریانهای سیاسی وابسته نیستند، شانس کمتری برای عبور از فیلترهای نظارتی دارند.
****
آیا در سپهر سیاست ایران، آیندهای برابرتر برای زنان قابل تصور است؟
حضور زنان در سیاست ایران نیازمند بازبینی عمیق ساختارها، تفاسیر دینی و فرهنگی و شکستن کلیشههای جنسیتی است. با وجود موانع متعدد، افزایش آگاهی عمومی و اصلاحات ساختاری میتواند راه را برای مشارکت مؤثرتر زنان هموار کند.
از راهحلهای رفع چالشهای برشمرده شده در بالا، میتواند موارد زیر مطرح شود:
حذف سهمیهبندیهای رانتی و جایگزینی سیستم سهمیهبندی فعلی با مکانیزمهایی که شایستهسالاری را تضمین کنند.
در حالی که بسیاری از کشورها با سهمیهبندی جنسیتی مؤثر، مشارکت سیاسی زنان را افزایش دادهاند، ایران چنین مکانیزمی ندارد.
اصلاح تفاسیر دینی و تقویت دیدگاههای نواندیشانه اسلامی که برابری زنان و مردان را در مسئولیتهای سیاسی اجتماعی میپذیرند.
یکی از اهداف مقاصد شریعت، تحقق عدالت است. اگر عدالت جنسیتی بخشی از این عدالت کلی باشد، به هیچ وجه نمیتوان محدودیتهایی مانند «زن نمیتواند ریاست، ولایت یا قضاوت داشته باشد» را با روح عدالت و حکمت شریعت سازگار دانست. دیدگاههای سختگیرانه با استفاده از تفاسیر خاص، این محدودیتها را توجیه میکنند، اما اگر جامعه به حضور زنان در سیاست و قضاوت نیازمند باشد و این امر به مصلحت جامعه کمک کند، میتوان آن را با مقاصد شریعت تطبیق داد.
ایجاد سیاستهای حمایتی شامل مرخصیهای زایمان، قوانین حمایتی برای مادران شاغل، و آموزش عمومی درباره اهمیت حضور زنان در سیاست.
در جامعهای که زنان مجبورند میان نقشهای خانوادگی و سیاسی یکی را انتخاب کنند، مصلحت و عدالت تحقق نمییابد.
مقابله با برچسبزنی، از طریق وضع قوانین حمایتی برای زنان در برابر حملات حیثیتی و ترویج فرهنگ پاسخگویی به هجمههای بیاساس.
روح دین اسلام بر اساس کرامت انسانی بنا شده است. توهین به حیثیت و آبروی افراد، بهویژه در فرهنگ اسلامی، مذموم است و تأکید بر اصولی مانند لاضرر و حرمت آبرو، میتواند به عنوان ابزاری برای مقابله با چنین اتهاماتی بهکار رود. زنان شایسته نباید به دلیل جنسیت خود و به بهانههای نامعتبر از میدان سیاست کنار گذاشته شوند./کوثر خسروی
به نظر شما اصلاح قوانین و اتخاذ سیاستهای نو میتوانند راه را برای زنان ایرانی در عرصه سیاست باز کنند؟ آیا به نظر شما زنان شایسته ایرانی بالاخره میتوانند سدهای مرئی و نامرئی را بشکنند؟
حتما نظرات ارزشمندتان را با ما به اشتراک بگذارید.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.